تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

Anything that can go wrong, will go wrong


درسته من مشکل دارم، درسته یه چیزهایی رو باید تو خودم حل کنم، درسته نباید بذارم یه سری تجربیات بد و آدمهای بدتر ذهن من رو نسبت به خوبیها تاریک کنند، اما...

اما یه چیزهایی هم دیگه قابل انکار نیستند. "بعضا" تکرار عادتهای یک نفر، تکرار تکیه کلامها، تکرار اصطلاحها، "لایک" کردنها و ... شاید هم "بعضا" اتفاقی نباشن. مسخره است، اصرار به نفی واضحات، خیلی مسخره است.

هیچ وقت شانس ازهیچی نیاوردم، تا میام فکر کنم همه چیز چقدر خوبیه، "بعضا" اتفاقاتی میوفته که بشاشه تو همه چیز. درسته من بد فکر میکنم اما ....

"بعضا" حلول "رمضان" وسط سرمای زمستان میتونه خیلی تلخ باشه. کاش "بعضا" میشد گذشته رو پاک کرد، این هم از شانس منه دیگه

سرما، راه دور و "بعضا" شک !