نمیدونم تاحالا شده تو خونه خودتون احساس تنهایی کنین؟احساس کنین که که بچه زن بابا هستین؟!!من که الان اینجوریم و اصلا دیگه با خونه احساس راحتی نمیکنم.از هر فرصتی استفاده میکنم که از خونه برم بیرون و خونه نباشم.به قول
سارا مثل اینکه ادما باید همه جا غریب باشن.
واقعا نمیدونم وقتی ادم نه با خونه احساس راحتی نمیکنه نه با بیرون کجا باید بره؟تا بیرون هم میری دردسر.مثل دیشب که ۹.۳۰ شب با پیام و گلناز تو ایران زمین تصادف کردیم(به قول پیام ماشین رو له کردیم!!) و تا ۲۰ دقیقه به ۱۲ منتظر پلیس بودیم اخر هم یه پلیس نعشه برامون فرستادن که نا نداشت حرف بزنه.نمیدونم ولی مثل اینکه همیشه باید سر امتحانا همه چیز بهم بریزه به خصوص اگر هیچی هم درس نخونده باشی.
----------------------------------------------------
باز خدا خیری بده به شیلا که اومد و با اومدنش یه تغییری ایجاد کرد همش مهمونی کرج و اینور و اونور وگرنه دیگه معلوم نبود چی میشد.فردا هم اگه خدا بخواد داریم میریم کرج شاید دوری از شهر(حتی یک روزه)بتونه فکر و خیال رو از سرم بیرون بریزه.شانس من دوروبریام هم از من بدتر.اون از
اریا گلناز پدرام و...چرا همهمون اینجوری شدیم؟؟؟
حالا برین یه سری به
اینجا بزنین و ریختشون رو بهم بریزین شاید خستگی خوندن چرت و پرتهای من از بدنتون بیرون بره.
آقا ! تقلب نداشتیما...
خوش به حالت باز لا اقل یه جایی برای فرار از فکر و خیال داری:)
سلام بابک جان
نمی دونم چی بگم. من هم همین احساس رو دارم. حتی حوصله بیرون رو هم ندارم و باورت نمی شه اگه بگم واسه ایران اومدن هم ذوقی ندارم. مثل مرده متحرکی شده ام.خوبه شما باز بیرون دارین ! ما که خودت می دونی اینجا هیچی نداریم :)) آره ! هر جا که باشی و در هر شرایطی ؛ باز هم ناراضی هستی ....باز هم دلت می گیره و باز هم حس غربت مثل یک بغض کهنه میاد کنج دلت می شینه.....این خصلت آدمی است !
akhe, ba zhalet kharabeh
ama ghoseh nakhor mal enazdikiye emtehana va dars nakhundanast ke be adm ehsase khafegy dast mideh
درست میشه همه چی بابی...
بزودی!
سلام بابک:)سعی کن رانندگیتو تقویت کنی که تصادف نکنی...بعدشم ۱۲ شب بیرون چی کار می کردی؟؟؟؟؟;)حالا از شوخی گذشته غصه نخور ...درس بخون...سعی کن از موقعیتهات برای خوش گذرونی استفاده کنی....بابا دنیا مگه چند روزه که ماها همش باید غصه بخوریم؟؟؟؟:)
فاطمه جان راننده من بیچاره بودم...اییییییییییی ماشینم له شد...اوووووووووووخ
نمیدونم چرا صبر و طاقتمون اینقدر کم شده؟زود از کوره در میریم!احساس تنهایی میکنیم.به قول آریا درست میشه.یه کم باید ظرفیتمون ببریم بالا.یه کم همت لازم داریم.تازه اول راهیم.اگه از الان اینجوری باشیم وای به حال آینده!فکر میکنم رفتار ما باعث میشه که خانواده ها کمی سخت بگیرن.بهتره کمی هم به اونا حق بدیم.دلسوزتر از اونا برای ما کسی نیست.سفر هم خوش بگذره بابک جان:)
salam:) merci ke be man sar zadin:) nemidoonam valla chi begam? manam chand vaghte badjoori ehsase bi hoselegi o kerekhti daram. har karisham mikonam dorost nemishe !!!:( movafagh bashi inshallah bye
بابک جان
چی شده ؟؟؟ کلی ناراحت شدم.
ایشالا زودتر از این فکر و خیال راحت شی.
خوش بگذره.
غصه نخور دیوونه کی دیده که شب بمونه ؟!
سلام بابک. ببین نبینم غم داشته باشی. امیدوارم که همیشه شادی بر غمت غلبه کنه.خوبه که باز سرت شلوغه و دوستای زیادی داری.
تنهایی...!!!
یه درد کهنه و آشنا...
...
من همیشه تنهام...
همیشه...
بابک خان
بزرگ می شی همه ی این چیزا یادت می ره .
تازه عزیزم اینا که درد نیست
بابک جون آهنگی که گذاشتی خیلی قشنگه اما کیفیتش زیاد جالب نیست...
در هر صورت مبارکه!:(
برای باور بودن کسی باید باشه باید ............. من یک ادم میخوام این مدلی )): ..............!