اونی که میخواستم دلم رو شکست و
به پای یک عشق جدید نشست و
چشم روی آرزوم همیشه بست و
پشت مه پنجرمون رها شد
اونی که میخواستم مثل اشک چکید و
تو طول راه باز یک کسی رو دید و
به آرزوش انگار دیگه رسید و
به خاطر هیچی ازم جدا شد
اونی که میخواستم،من رو تنها گذاشت،رفت...
اونی که میخواستم دل ازم برید و
بین گلها یک گل تازه چید و
به اونی که دلش میخواست رسید و
با غم و غصه من رو آشنا کرد
اونی که میخواستم من رو برد بهشت و
اسم من رو، رو سردرش نوشت و
بهونه کرد بازی سرنوشت و
تو شهر رویاها من رو رها کرد
اونی که میخواستم من رو برد از یاد و
رفت پیش اون کس که دلش میخواد و
زد زیر عشقش که یادش نیاد و
مثل همه آدمها بی وفا شد
اونی که میخواستم من رو تنها گذاشت،رفت...
اونی که مي خواستی - دلش يکی ديگه رو مي خواست !
فدای سرش اگه خيلی تنهایی - فدای سرش اگه گريونه چشمات - فدای سرش اگه دلتو شکسته !!!
اگه يکی تورو بخواد - تو يکی ديگرو بخوای - چی کار مي کنی ؟؟؟! فدای سرت ... ؟؟؟
همه گویند که (( تو )) عاشق اویی
- گرچه دانم همه کس عاشق اویند -
لیک٬میترسم یارب!
نکند راست بگویند؟؟
سلام ...دوست خوبم ..من به تازگی وارد این مقوله شدم..وبلاگ قشنگی داری...به من هم سر بزن...
اگه تنهام فدای سرت....!