پسرک به ارتفاع میاندیشید،خانه شان بر بلندی بود.اینبار نه دلیلی برای ماندن داشت و نه دستی که بدنش را از رفتن منصرف کند.تنها او بود و ارتفاع و یک مشت خاطره.آه خاطره...با آن همه خاطره چه کند؟اما خاطره ها رفتنش را راحتتر میکردند.دیگر تکرار نشدن خاطره ها،یا شاید آنهایی که جلوی تکرار خاطره ها را میگرفتند،بدنش را برای همسطح شدن با باد سبکتر میکردند.پس پرید،اینبار دیگر صبر نکرد،اندیشه هم.اینبار پرید، واقعا پرید.
کاغذی از خود به جای گذاشت:بر رفتنم مویه نکنید که در بودنم بارها مویه ام را دیده اید.همه اش را شما باعث شدید،تنها پریدن با من بود-ساده ترین کار-.بارها خواستم که بمانم اما
زمان ماندن را از من گرفتید.آن روز که خشک و تر را به آتش نفرت با هم میسوزاندید،فکر ارتفاعی که دم دستم بود را نمیکردید.آن روز که مست از باده تحکم بر من میتاختی،فردای خماری را درنظر نداشتی.بر من مویه نکنید،تنها بگذارید آن دردانه ای که در شهر خیالیمان سلطان بود مویه کند.تنها بگذارید، آن نازک آرای تن ساقه گل،آن دریچه ام به جهان،مویه کند،شاید اگر او هم ارتفاع داشت مانند من میپرید.بر من مویه نکنید،بر من مویه نکنید...
سلام دوست خوبم این اولین باره که من میام اینجا ...خیلی از آشنایی باهات
خوشبختم...من هم یه بلاگ دارم به اسم کلبه گیتار تصمیم گرفتم آهنگایی رو که خودم
ساختم و اجرا کردمو تو بلاگم بذارم بعضی از دوستان هم لطف میکنن میان گوش میدن و نظرشونو راجب
آهنگم مینویسن میخواستم از شما هم دعوت کنم تشریف بیارین به کلبه من و مثل یه منتقد
به آهنگ من گوش بدین و نظرتونو هم بدین....ممنون میشم..... در پناه خدا
من هنوز چیزی نگفتم که تو طاقتت تموم شد
باقیش رو بگم می بینی گریه هات کلی حروم شد
من که آسمون نبودم اما عشق تو یه ماهه
سرزنش نکن دلم رو به خدا اون بی گناهه
باز که ابری شد نگاهت بغضتم واسم قشنگه
اما اشکات رو نگه دار نگذار اینجوری بریزه
حال من خیلی عجیبه ، دوست دارم پیشم بشینی
من نگاهت بکنم تا عشق رو تو چشمام ببینی
بدجوری دیونتم من ، فکر نکن یه اعتراضه
همیشه نبودن تو کرده این دل رو کلافه
میدونم فرقی نداره ، واست عاشق بودن من
میدونم واست یکی شد بودن و نبودن من
اولش گفتم یه حسه یا یه احترام ساده
اما بعد دیدم یه عشقه اما اندازه اش زیاده
بیا و مثل گذشته جز به من به همه شک کن
من بدون تو میمیرم بیا و به من کمک کن
خوش بحال اون پسرک که جرات پریدن رو داشت... خیلی ها ارتفاع جلوی پاشون هست ولی جرات پریدن رو ندارن..
هنوزم نمی دونم که شجاعت داشت یا خودخواه بود ! !