تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...



کاری نکنید که کبوتر توی قفس برای آزادی انقدر خودش رو به در و دیوار قفس بکوبه که دیگه حتی خودتون هم از بودنش لذت نبرید....
افراط و تفریط.زندگی ما ایرانیها خلاصه شده تو این دو تا کلمه.یا یه چیز رو اونقدر ول میکنیم که دیگه مجبور میشیم قیدش رو بزنیم یا اونقدر نگهش میداریم و محدودش میکنیم که مثل یخ تو دستمون آب میشه.به اینها تبعیض رو هم اضافه کنید دیگه تکمیل میشه.حکایت همون دختریه که دوست دختر برادرش رو باید تا ساعت 3 نصفه شب تو خونشون پذیرا باشه،اما خودش که 10 شب میرسه خونه ،مواخذه بشه که تا حالا کجا بودی و چرا دیر کردی؟
همه اینها رو هر روز میبینیم ،یا را حت از کنار اونها رد میشیم یا با پافشاری وضع رو خرابتر میکنیم.آره،از فمنیسم بدم میاد ولی همین چیزها زنهارو به سوی فمنیسم سوق میده.هرکدوم ما وقتی آزادی رو در کنارمون ببینیم ،ولی بیرون قفس،از هر وسیله ای برای بیرون اومدن از اون چاردیواری استفاده میکنیم،حتی اگر اون وسیله نگاه افراطی به مسائل زنان باشه.مردهای ما با فمنیسم مخالفند اما نمیدونن که خودشون با کاراشون اون رو به وجود میارن.فمنیسم یک عکس العمل منطقی به رفتارهای نژادپرستانه ما مردهاست.خیلی از زنها هم هستند که دم نمیزنند و تن به این جور چیزها میدن و هرگونه اعتراض رو،حرمت شکنی میدونن اما اگر من بودم،همون راه اول رو انتخاب میکردم.شاید به گروه اول چیزی نرسه،اما حداقل تفاوتشون با قشر دوم،اینه که حرفشون رو زدند و با افتخار،تن به زندگی تحمیلی ندادند.اما اونهایی که راهی جز ادامه سکوت همیشگیشون ندارند چی؟نمیخوام اصلا به آیندشون فکر کنم....
من منم،من یک زنم،آزادگی پیراهنم
عشوه از پا تا سرم،لیکن ز سنگم،آهنم
من منم،من مادرم،دوستم،رفیقم،همسرم
شیره جانت زمن،چادر مینداز بر سرم
روبهک من شیر زنم،خاموش تو،من روشنم
با سلاح دین دگر،آتش مزن بر خرمنم
بال و پر بگشا،که اندر راه عشق
بال پرواز گر تویی،من شهپرم



نظرات 4 + ارسال نظر
محمد شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:03 ب.ظ http://bivafaee.blogsky.com

سلام
جالب بود به من هم سر بزنتا اگه خواستی تبادل لینک کنیم

پویا شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 08:10 ب.ظ http://pesareshikamo.tk

سلام خوبی ؟ وبلاگ جالبی داری امیدوارم موفق باشی در اینده هم . بهم سر بزن خوشحال می شم . تا بعد خدانگهدار

امیرحسین شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:55 ب.ظ http://roozmare.blogsky.com

ممم......چی بگم؟
یاشاسین....:)

سارا یکشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.adomide.com

بابک جان بحث جالبی بود .. یعنی از اون حرفهای زدی که همیشه ذهن خیلی ما از انسانها رو پر میکنه.. اتفاقا جمعه که با چند تااز دوستام کوه بودم.. یکی از پسرهای گروهمون گیر داد که خانمها‌ آرایش میکنند.. موهاشون رنگ میکنند.. برام جالب بود و بهش گفتم.. که چرا آنقدر اقایون به آرایش و تیپ خانمها گیر می دهند و دخالت میکنند. تا حالا شده که خانمها توی کارهای آقایون دخالت کنند. اصلا آرایش کردند و لباس پوشیدن یه مسئله ای شخصی هستش.. و اصلا به جنسیت هم ربطی نداره.. شاید نوعی اعتراض به خیلی چیزهای باشه که خانمها نمیتوند داشته باشند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد