همه ما وارثیم ؛وارث عذاب عشق
سهم اون کس بیشتره که شده خراب عشق! اما :
سالها می گذرد از سنگشان و شاید هزاره ها از شکستن ما
آنها تنها ماندند ؛ ما اما بسیار شدیم!
فردا قالب پنیر من گاز زده میشه.نه غاز بودم ،نه سر درخت،و نه از خوشی زده بودم زیر آواز.اما این بار هم یه روباه قالب رو دزدید،بهتره بگم یه گرگ.پنیر هم بدش نمیومد که لیز بخوره و بیفته،چون اگر میخواست،دهن من برای خودش و جدش،جا داشت.
فردا یه نگاه کثیف به قالب پنیر من میفته.قالبی که مقصدم بود.اما مثل اینکه همیشه هم حس کردن نگاه کثیف بد نیست.گاهی هم باید خودمون رو در معرض نگاههای کثیف قرار بدیم.فردا یه نگاه کثیف بالا تا پایین قالب پنیر من رو (این بار بدون قوطی) برانداز میکنه و راحتتر میتونه روش قیمت بذاره.دفعه قبل قالب پنیر من رو دزدیدند و خوردند اما اینبار فقط گاز زده میشه.همه پنیرها قابلیت کپک زدن ندارند!!!
کاش حرمت خیلی چیزهارو نگه میداشتی و نمیرفتی.کاش تو رقص بهش لبخند نمیزدی.کاش خبری از عشوه های دخترونه نبود.کاش...
میتونی بیشتر از این، من رو آزرده کنی
گل سرخ قلبم رو،زرد و پژمرده کنی
میتونی خط بکشی،رو نشون و اسم من
از خودت دورم کنی،دور دور تا گم شدن
میتونی از یاد من،خودت رو رها کنی
مثل گریه تو خودت،من رو بی صدا کنی
میتونی دل بسپری به فراموشی من
رنگ حاشا بزنی به غم تنها شدن
اما در خاطر تو،من موندگارم نازنین
تا غروب این زمین،تا طلوع واپسین
پی نوشت:وقتی خبر آتش سوزی کتابخانه دانشگاه تهران رو شنیدم خیلی تعجب کردم.نمیدونستم حق با منه یا نه.به علیرضا هم که گفتم با من موافق بود.خدا به همه رحم کنه...!!!
salam eyval matlabe bahali bood be manam sar bezan khoshhal misham bye
زیبا می نویسید و روان
واقعا قشنگه...
جای گفتن هیچ هم نمی ماند...
سربلند جاری و روان باشید
وای اصلا باورم نمیشه اینجا خیلی خوب شده... راستی از وقتی دکوراسیون عوض شده. نوشته هاتم عوض شده ها... خیلی عالیه ... بازم تبریک...می بینم که تفاهم خوش سلیقه گی داریم....
حالا نه که خودت گاز نزدی.:))))))))))
دیدی؟دیشب هم گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد.اب از اب هم تکون نخورد.حالا یکی دیگه اون رو گاز میزنه تو هم میگردی دنبال یک پنیر دیگه.دنیا همینه:از این سوپر به اون سوپر به دنبال پنیر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام
من قبلا هم وبلاگت رو می خوندم ولی الان دلم می خواست بنویسم
دلت قشنگه.
هی نشین غصه نخور رفته که رفته!...
بی خیالش مگه چند سال تو جونی ، بی خیالش ، مگه چند سال تو می مونی؟!
بی خیالش . اینا رسم روزگاره ، همشون کار خداست حکمتی داره!
بیخیال ! خداوکیلی خونسرد و راحت باید از کنار ِ همه چی گذشت ! خاطره هه همیشه می مونه ؛ مثه قابلیت ِ گاز زده شدن ِ همه ی پنیرها !
مملکت که اسلامی باشه و روی سر ِ رئیس جمهورش توی سازمان ِ ملل هاله ی نورانی مشاهده بشه ، طبیعی خواهد بود که امروز کتابخونه ی دانشگاه آتیش میگیره ، فردا خود ِ دانشگاه !
در مملکت ِ اسلامی دیگه احتیاجی به کتابخونه نیست ! فرهنگ و علم و دانش ، سر ِ خود در مملکت جاری است !!!!!!!!
بله!حق داری عزیزم...
من شما رو لینک می کنم شما چی؟