-
از همه چیز...
سهشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1382 01:14
بالاخره اینجا درست شد بعد از ۲ هفته و نیم.اتفاقات ریز و درشت خیلی افتاد.sms(یا به قول احسان کوته پیام پینگیلیش)گرفتم که خیلی بدرد بخوره.یه چیزی رو به چند نفر ثابت کردم که فکر میکنم ارزششو داشت.شنیدم (حالا راست و دروغشو نمیدونم) که یکی از بچه ها با دوست پسرش بهم زده که خیلی ناراحت شدم.راستی 10.30 شب پنجشنبه هم من و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1382 21:26
خیلیه همرو بخاطر یه نفر کنار بذاری اونوقت اون یه نفر هم بهت بگه که برات چیزی بیشتر از وقت گذرونی نیست و بخواد به احساسی که بهش داری شک کنه...بهت بگه که خسته شده...بگه که احساسش یه طرفست و خیلی چیزا که میدونه میره رو اعصابت ولی باز بگه.نمیدونم چرا هیچ وقت نمیشه بعضیارو راضی کرد همیشه دنبال یه چیزی میگردن که بنالن و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 فروردینماه سال 1382 11:26
پنجشنبه شب خونه یکی از دوستای ا رش تولد دعوت بودیم.یه جمع دوست داشتنی که هیچ کس با بقیه رقابتی نداشت و حسودی هم در کار نبود.هر شوخی ای هم که با هم میکردن (البته بیشتر با ارش!!) بدون هیچ منظوری بود و هیچ دشمنی ای هم پشتش نبود.خیلیها باید یاد بگیرن که جمع دوستانه یعنی همین نه اینکه... اخ جون موبایلم رو سر وقت دادن چه...
-
چرا تنهایی؟
چهارشنبه 27 فروردینماه سال 1382 13:33
خیلی راجع به این مقدمه فکر کردم که چی بنویسم ولی حالا گفتم میشینم و هرچی به فکرم رسید مینویسم.حالا چرا تنهایی؟این اسم بلاگ قبلی من(با همین دیکته)هست که با یکی از بچه های دانشگاه یا بهتره بگم یه دوست سابق تو Blogspot می نوشتم.حدود 11.30 شب ته کوچمون ،بعد از یه ورزش نصفه نیمه فکر ساختن بلاگ به سرمون زد و همونجا پیشنهاد...
-
چی بگم؟
چهارشنبه 27 فروردینماه سال 1382 12:17
وقتی به اوج کثافت وجود یک نفر پی میبری که با عشق بری براش سوغاتی بخری و اون پشت سرت بگه:اره.. بابک همه اینارو از مغازه ۱ دلاری گرفته.اگر حتی سوغاتی تو ۱ دلار باشه باز لیاقت همون ۱ دلار رو هم نداری... (میخواستم اول مقدمه برای بلاگم بنویسم ولی انقدر اینا باحالن که نشد)
-
حرف اول
یکشنبه 24 فروردینماه سال 1382 21:33
این مطلب رو فقط برای تست نوشتم حالا تا بعد... (حالا میگم چرا اومدم اینجا)