-
بخواب ای گل...
دوشنبه 14 آذرماه سال 1384 13:20
لالا لالا،همه در خواب نازن دیگه چیزی ندارن تا ببازن بخواب آروم،نه اینکه وقت خوابه بخواب ای گل،که بیداری عذابه و عذابه نترس از دست بی قانون فردا بخواب جونم،که قانون داره دنیا بخواب آروم،گل گلدون خونه که بیرون تا بخوای،نامهربونه لالا لالا،که قلبم زیر و رو شد که دست عاشقم،پیش تو رو شد که بازم این دلم،دیوونگی کرد که این...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آذرماه سال 1384 14:51
هرکه شد محرم دل،در حرم یار بماند وآنکه این کار ندانست،در انکار بماند بعضی جمله ها به تنهایی یک فلسفه،یک کیش،آیین،جهان بینی و مانیفست هستند.شکوه آموزه چین باستان را ببینید: "طوفان درخت تناور را میشکند، اما ساقه باریک را به رقص در می آورد." هفته عجیبی بود.زود گذشت اما پر از اتفاق.کمک بزرگی کرد در راستای دید جدیدم به...
-
پنیر دست خورده...
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1384 21:10
همه ما وارثیم ؛وارث عذاب عشق سهم اون کس بیشتره که شده خراب عشق ! اما : سالها می گذرد از سنگشان و شاید هزاره ها از شکستن ما آنها تنها ماندند ؛ ما اما بسیار شدیم! فردا قالب پنیر من گاز زده میشه.نه غاز بودم ،نه سر درخت،و نه از خوشی زده بودم زیر آواز.اما این بار هم یه روباه قالب رو دزدید،بهتره بگم یه گرگ.پنیر هم بدش...
-
سالها هست که در گوش من آرام آرام...
جمعه 20 آبانماه سال 1384 12:35
امروز یه روز خاصه،یه روز عجیب،یه روز پر خاطره،نوع خاطره اش مهم نیست.روزی که خیلی چیزهارو بهم ثابت کرد.روزی که از بچگی و رویا درم آورد.روزی که عبارت:فلفل نبین چه ریزه....رو برام کاملا معنی کرد.روزی که حالاحالاها یادم نمیره،چون حالاحالاها جاش خواهد سوخت.از صبح که بیدار شدم یه چرای گنده جلوی چشمام نقش بسته و یه جواب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 13 آبانماه سال 1384 22:51
خوبیه راه دانشگاه ما اینه که،به دلیل دوری میتونی تو راه خودت رو با انواع افکار و رویاها سرگرم کنی(اگر بشه اسمش رو سرگرمی گذاشت).به خصوص که بارون پاییزی هم بین تو و ماشین جلویی فاصله بیشتری بندازه و سیاوش قمیشی هم بخونه: یاد روزایی که کوچه،زیر سایه تنم بود مهربون درخت عاشق،مست عطر نفسم بود سهم من از بوسه باد،چی بگم ای...
-
هدیه خوبی دادی،در جواب همه چیز...
سهشنبه 10 آبانماه سال 1384 22:43
شب سردی است ، و من افسرده. راه دوری است ، و پایی خسته. تیرگی هست و چراغی مرده. می کنم ، تنها، از جاده عبور: دور ماندند ز من آدم ها. سایه ای از سر دیوار گذشت ، غمی افزود مرا بر غم ها. فکر تاریکی و این ویرانی بی خبر آمد تا با دل من قصه ها ساز کند پنهانی. نیست رنگی که بگوید با من اندکی صبر ، سحر نزدیک است: هردم این بانگ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 23:46
امشب سخن از ساقی و میخانه گویم یا علی امشب سخن از باده و پیمانه گویم یا علی امشب سخن از مستی جانانه گویم یا علی امشب سخن از عاشق دیوانه گویم یا علی در راه عشقت یا علی،مردانه گویم یا علی مستانه گویم یا علی،رندانه گویم یا علی چون بنده آیم سوی تو،گردم مقیم کوی تو نازل شوم بر روی تو،بوسم لب دلجوی تو سوگند بر گیسوی تو،شانه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1384 13:47
گفتی، باور کردم، اصرار کردی، شک کردم، قسم خوردی، دروغ گفتی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مهرماه سال 1384 11:11
روزها از پی هم میگذرند و من تنها نظاره گرم.تنها مشاهده میکنم آنچه بر من میگذرد.تاب جدل ندارم طاقت بخشش نیز هم.خدا کند که دگرگون شوی همانطور که خود اصرار داری... سکوت سکوت و سکوت..... و چه فریادی رساتر از سکوت و چه فرصتی از پی سکوت.... سکوت سکوت و سکوت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 مهرماه سال 1384 23:35
... چی میشد جداییهارو،نذاریم به پای تقدیر ؟؟!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مهرماه سال 1384 23:42
در جواب نامه تو،ای رفیق از تو نوشتم از تو که شد،با تو آغاز،لحظه لحظه،سرنوشتم رفتی اما،کردی یادم،آخه یار باوفاتم واسه فهمیدن حرفات،من رو کم داری،فداتم تنهایی دستهای ما،با دست هم شد آشنا با هم تپید،قلبهای ما،از هم شدیم،اما جدا به من بگو،آخر چرا؟ یه جای دور،چند قدم پایین تر از کوه،چند قدم بالاتر از خونه عشق.یه نسیم ملس...
-
مسافر شهر غم....
جمعه 8 مهرماه سال 1384 18:13
دم رفتن،کسی گفت سفر به خیر که واسم غریب و ناشناخته بود اما اون وقتی رسید که قلب من همه آرزوهاش رو باخته بود وقتی رفتم،کسی غصه اش نگرفت وقتی رفتم،کسی بدرقه ام نکرد دل من میخواست تلافی بکنه پس چشم هیچ کسی عاشقم نکرد...
-
مردان بی ادعا...
پنجشنبه 31 شهریورماه سال 1384 15:54
یاران چه غریبانه رفتند از این خانه هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه.... بشکسته صبوحامان خون است به دلهامان فریاد و فغان دارد دردی کش میخانه... هرسو نظر اندازی صد خاطره میسازی زانها که سفر کردند دلشاد از این خانه... تا سر به بدن باشد این جامه کفن باشد فریاد اباذرها ره بسته به بیگانه... ای وای که یارانم گلهای بهارانم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 شهریورماه سال 1384 14:53
از روزی که تو رفتی،پریده رنگ شادی انگار خورشید میتابه،مثل یه روز عادی چطور هنوز پرنده،داره هوای پرواز؟ چطور هنوز قناری،سر میده بانگ آواز؟ مگر خبر ندارند،تو رفتی از کنارم؟ چرا بهت نگفتند،بی تو چه حالی دارم؟ به چشم خسته من،آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی ،دلم برات تنگ شده.....
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 26 شهریورماه سال 1384 19:48
کاری نکنید که کبوتر توی قفس برای آزادی انقدر خودش رو به در و دیوار قفس بکوبه که دیگه حتی خودتون هم از بودنش لذت نبرید.... افراط و تفریط.زندگی ما ایرانیها خلاصه شده تو این دو تا کلمه.یا یه چیز رو اونقدر ول میکنیم که دیگه مجبور میشیم قیدش رو بزنیم یا اونقدر نگهش میداریم و محدودش میکنیم که مثل یخ تو دستمون آب میشه.به...
-
دو فیلم،یک نگاه
یکشنبه 13 شهریورماه سال 1384 13:29
شبهای روشن آشکارا نهان کنم تا چند؟ دوستت دارم به بانگ بلند... بعد از آژانش شیشه ای بهترین فیلم ایرانی ای که دیدم.تک تک دیالوگهاش زندگیه.راجع به آخرش هم نمیدونم،یا استاد نباید زیر قولش میزد و عاشق میشد،یا دختر نباید میرفت،یا...تنها چیزی که مهمه اینه که استاد طعم شیرین عشق رو چشید و از اون مهمتر که تونست به زبون...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 8 شهریورماه سال 1384 23:49
چیزهای قشنگی که به درخت کریسمس آویزان میکنند اون رو خوشگل میکنه،اما اگر تعداد همین چیزهای قشنگ زیاد بشه سنگینش میکنه و درخت رو برمیگردونه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 29 مردادماه سال 1384 21:05
زیر این گنبد نیلی،زیر این چرخ کبود توی یک صحرای دور،یه برج پیر و کهنه بود یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد از افق کبوتری، تا برج کهنه پر گشود برجه،تنها سرپناه خستگی شد مهربونیش مرهم شکستگی شد اما این حادثه برج و کبوتر قصه فاجعه دلبستگی شد باد و بارون که تموم شد،اون پرنده پرکشید التماس و اشتیاق رو ته چشم برج ندید عمر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 22:38
برای اولین بوسه،دلم ترسیده پنهونی تو برق بوست رو رو کن،بکش ما رو به آسونی هو هو...من هم ۲۳ ساله شدم.تازه دو بار هم سورپرایز شدم.یک بار روز قبل،که با اینکه برنامه گذار!!! به همه اهداف از پیش تعیین شده نرسید،اما برای من یه دنیا ارزش داشت و رو آسمونها بودم.این کارها فقط از عهده شیرها یر میاد!!!(تازه اون روز ،تولد خیلی...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 مردادماه سال 1384 13:14
وقتی تو این اتاق سوت و کور بوی وانیل میپیچه،فقط تویی که در یادمی.از عود که رو برمیگردونم گلها رو میبینم.من و تو معتاد رز سفیدیم.اینورتر رو که نگاه میکنم هنر قشنگت رو میبینم،یا اون گردنبند سرخپوستی،یا شکلات یا....یا خودت.همه اینها یعنی تو،بخصوص بعد از یه روز آفتابی و داغ که فکر میکردم محکومیت عرق رو بر پیشونیم...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 29 تیرماه سال 1384 15:16
پسرک به ارتفاع میاندیشید،خانه شان بر بلندی بود.اینبار نه دلیلی برای ماندن داشت و نه دستی که بدنش را از رفتن منصرف کند.تنها او بود و ارتفاع و یک مشت خاطره.آه خاطره...با آن همه خاطره چه کند؟اما خاطره ها رفتنش را راحتتر میکردند.دیگر تکرار نشدن خاطره ها،یا شاید آنهایی که جلوی تکرار خاطره ها را میگرفتند،بدنش را برای همسطح...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1384 19:22
اونی که میخواستم دلم رو شکست و به پای یک عشق جدید نشست و چشم روی آرزوم همیشه بست و پشت مه پنجرمون رها شد اونی که میخواستم مثل اشک چکید و تو طول راه باز یک کسی رو دید و به آرزوش انگار دیگه رسید و به خاطر هیچی ازم جدا شد اونی که میخواستم،من رو تنها گذاشت،رفت... اونی که میخواستم دل ازم برید و بین گلها یک گل تازه چید و به...
-
بی فایده ترین...
شنبه 18 تیرماه سال 1384 13:54
بعضی روزها روز شغالند،روز حسرت،روز وداع،روز عبور،روز فنا،روز گذشتن،روز بریدن،روز پریدن،روز برنگشتن،روز ندیدن،روز نشنیدن،روز فرار،روز بیقرار.آن روز هم یکی از این روزها بود.میدانی،مثل نگاه کردن به غروب خورشید بر گندمزار.هر لحظه که میگذرد زیباتر میشود اما به پایان هم نزدیکتر.میدانی که تا چندی دیگر،اثری از آن زیبایی به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 13 تیرماه سال 1384 00:41
شاید حق با تو باشه،شاید ذهن من منفیه،مسمومه،خودم هم همینطور.ولی اینها به خاطر هم جنسهای توست.یه بار یکی از دوستهام ازم پرسید چرا انقدر به همه چیز من شک داری و هیچ چیزیم رو قبول نداری،منم بهش گفتم،من نه تورو میشناسم نه میدونم چیکار میکنی،تنها اطلاعاتم از تو،چیزهاییه که خودت بهم میدی،پس اشکال تو همونهاست.ولی باشه،از این...
-
انتخابات(رفتارشناسی انتخابات)
دوشنبه 30 خردادماه سال 1384 21:54
انتخابات در دور اول برگزار شد و دو نامزد به مرحله دوم رسیدند. به نظر من: این انتخابات در اخر برای برنده هرچی مثل پول،قدرت،ارتباط و...داشته باشه،برای ما که بیرون گود نشستیم خیلی حرفها داشت از جمله اینکه: ۲۱.۰۱٪ مردم(رای دهندگان به هاشمی) فقط به فکر خودشون و منافع خودشون هستند و به تنها چیزی که فکر نمیکنند ایرانه.اصلا...
-
انتخابات (پیش بینی)
چهارشنبه 25 خردادماه سال 1384 21:58
پیش بینی من از نتیجه انتخابات پیش رو: ۱- هاشمی رفسنجانی ۲- معین ۳- قالیباف ۴- لاریجانی ۵- کروبی ۶- احمدی نژاد ۷- مهرعلیزاده ۸- رضایی(انصراف داد) *الان که ساعت ۶:۳۰ بعد از ظهر جمعه است نمدونم چرا احساس میکنم معین انتخاب میشه.بهر حال حداقل باید یک روز صبر کرد و نتایج رو دید.*
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 20 خردادماه سال 1384 19:32
...و چکیدن همه عشق من است، گونه خشک تو را قطره بارانم اگر خیس کند...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 خردادماه سال 1384 21:51
بارون رو قلب شیشه ها ،هی جا میذاره رد پا مثل تو که رو قلب من ،پا رو گذاشتی بی صدا هنوز وقتی بارون میاد ،دلم عشق تورو میخواد میگم به هر قطره بارون،بگین به دیدنم بیاد یادت میاد به قلب من،هی تازیانه میزدی واسه رفتن،به هر در و به هر بهونه میزدی دل شیشه میلرزه مثل قلب من تو سینه راستی چرا کسی نبود قلب من رو ببینه همه میگن...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 خردادماه سال 1384 21:24
دل کوچولو،دل دیوونه،دیگه نرو،از خونه پشیمون میشی،پریشون میشی،نمیدونی ،دیوونه بیرون از خونه،دلها همه سنگ هرچی میبینی رنگه و نیرنگ تو مثل یک پر،میبردت باد حتی یادت هم،میبرند از یاد اگر یه خونه ای رو خراب کنیم تا از اجزا و مصالحش یه ساختمان دیگه بسازیم چی میشه؟به خدا هیچی،یه ساختمان به وجود میاد نوتر،قشنگتر،و شاید...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 خردادماه سال 1384 23:42
زیر یک سنگ سیاه،دونه ای زد جوونه سر درآورد از تو خاک،آسمون رو ببینه سایه سیاه سنگ،افتاده بود روی تنش سردی پیکر سنگ،مونده بود رو بدنش خسته شد نشست رو خاک،اون جوونه قشنگ نتونست بیاد بیرون،از زیر سینه سنگ گفت که زیر سنگ سخت،من غریب و اسیرم زیر این حجم کبود،جون میدم من میمیرم سنگه تا حرف رو شنید،دل سنگی اش شکست گفت که با...