بابا همش سرکاری بود.طوفان چیه؟طرفهایه ما که فقط یه نسیم خنک بود.جریان از این قراره که از یه هفته پیش گفتن که قراره یه طوفان خفن بیاد اسمشون رو هم گذاشته بودن ISABLE خانم!!!طبق درجه بندی ای که خودشون دارن اگر درجه طوفان ۳ باشه سقف خونه هارو که اینجا همه چوبی هست میبره ولی گفته یودن این یکی ۵ هست!! این امریکایی های بی جنبه هم همه مغازه هارو خالی کردن ما هم فقط چسب گرفتیم و شیشه هارو ضربدری چسب زدیم (که البته یاداور خاطرات دوران بمباران بود.) ولی هیچی که هیچی.فقط چند جا برقشون رفته...همین.
اه که این دنیا چقدر کوچیکه.دیشب با سارا اینا رفته بودیم یه پارتی ایرونی که اولش خیلی یخ بود ولی هرچی میگذشت گرمتر میشد.اونجا بعد از مدتها یکی از فامیلهامون رو دیدیم و یکی از دوستهای شیلا رو.امشب هم با سارا و شیلا اینا داریم میریم یه Club باحال که چند طبقست و هر طبقه هم مال یه ملیت.ایرانی اسپانیولی امریکایی...
الان هم همه رفتن بیرون ومن تنها موندم.ارش که با پویان(پسرخالم) رفته MARYLAND چون میخوان برای جشن مهرگان تو دانشگاه اونا موسیقی اجرا کنن تمرین کنن البته ارش فقط تماشاچیه!! مامان هم با خالم با یکی از دوستامون که تازه از SAN DIEGO اومده نهار رفتن بیرون منم از بیکاری انقدر روده درازی کردم...
دلبرکم چیزی بگو به من که از گریه پرم
به من که بی صدای تو از شب شکست می خورم,
دلبرکم چیزی بگو به من که گرم هق هق ام
به من که آخرینه آواره های عاشقم,
چیزی بگو که آینه خسته نشه از بی کسی,
غزل بشن گلایه ها ,نه هق هق دلواپسی
نزار که از سکوت تو پرپر بشن ترانه ها,
دوباره من بمونم و خاکستر پروانه ها....
هی من برگشتم.چی بگم که هم بهم خوش گذشت هم کلی خندیدم.از شهر بازی چیزی نمیگم!!فقط برین اینجا رو ببینین.بیشتر از یک هفته خونه شیلا اینا لنگر انداختم کلی صفا کردیم و گشتیم از گلف و تنیس گرفته تا BALTIMOR .یه چیز خدا هم گرفتم.این سی دی ابی هم که ویرونم میکنه.
فردا هم اگه بشه میخوام از صبح برم دانشگاه سارا و GYM اونا که میگن خیلی تکه!!
اینجا خیلی خوبه ها ولی شبها کسی نمیاد دم در خونه ها با لهجه ترکی بگه:اشغال دارم!!
...هی من رسیدم .اینجا همه چیز امن و امانه.هوا به طرز فجیعی مرطوب.با بارونای سیل اسا.همه هم خوب خوب.دیشب با سارا مهرنوش شیما و بهرام (بخاطر تولد سارا) رفتیم رستوران ((سکویا)) رستوران مورد علاقه اقای کلینتون!! .برگشتنی هم با ماشین Convertable بهرام اومدیم خونه که بارون شدید اجازه نداد ازش لذت ببریم.امشب هم با شیلا و بروبکس! خونه یکی از دوستامون هستیم.فردا هم با همونا میریم قایق سواری.یکشنبه صبح هم با سارا و بقیه میریم یه شهر بازی خفن با بازیهای ترسناک.شبش هم یه جشن بزرگ ایرانیهاست به اسم Paper moon به مناسبت بازشدن مدارس که تو مایه های قرش بده هست.میبینین که داره بهم بد میگذره.تا کور شود هر انکه نتواند دید!!البته مثل اینکه چشمم زدین چون احتمالا این سفر دیگه به Hawaii و San diego نمیرسیم.
کاش کامنتهای اینجا درست میشد تا حالا که نمیبینمتون لا اقل نظراتتون رو ببینم.حالا سعی میکنم در اولین فرصت بنویسم.اگه بدونین به چه افتضاحی تایپ کردم...
دیگه برای موندن اتاق تو شلوغه
عروسکا بدونین که عاشقی دروغه.....