تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

خدایم...خدایم...آه ای خدایم
صدایت میزنم بشنو صدایم
شکنجه گاه این دنیاست جایم
به جرم زندگی این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
مرا بگذار با این ماجرایم
نمیپرسم چرا این شد سزایم
آه ای خدایم بشنو صدایم
گلویم مانده از فریاد و فریاد
ندارد کس غم مرگ صدا را
به بغض در نفس پیچیده سوگند
به گلهای به خون غلطیده سوگند
خدایم ای پناه لحظه هایم
صدایت میزنم با گریه هایم
الهی در شب قبرم بسوزان
ولی محتاج نامردان مگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روی محتاجان مگردان
الهی کیفرم را میپذیرم
که از تو ذات خود را  پس بگیرم
کمک کن تا که با ناحق نسازم
برای عشق و ازادی بمیرم...

همه چیز تموم شد منم تموم شدم...
بمیرم ای شکسته دل چه بی صداست شکستنت.

خدایا یه باره منو بکش راحتم کن.چرا زجرم میدی؟چرا میخوای دیوونم کنی؟میخوای همش رو هم جمع بشه تا من قید همه چیز رو بزنم تا تو هم بهانه داشته باشی؟اخه بنده از من خرتر گیر اوردی تاحالا؟این همه بلا سرم اوردی من احمق حتی نمازم رو هم ترک نکردم.از این ادم گاوتر؟از این ادم منت کشتر؟پس گاو به کی میگی؟احمق به کی میگی؟منم...من گاوم...من احمقم...من توسری خورم....من بازم ولت نمیکنم تو هم یکه تازی کن...میدونم تا یک کلمه هم حرف بزنم دارم کفر میگم و ناشکری میکنم.اره حق من فقط سکوته...فقط له شدن...دندم نرم...خاک بر سرم کنن که انقدر گاوم تو هم اینو خوب فهمیدی یعنی همه خوب فهمیدن
اما اینبار میخوام ترک کنم...نماز رو نه چون همون گاو سابقم.میخوام خودم رو ترک کنم.دیگه نمیخوام اون بابک همیشگی باشم.میخوام عوض بشم.دیگه نمیخوام صفا داشته باشم...نمیخوام صادق باشم...نمیخوام دوست داشته باشم و دوست داشته بشم...نمیخوام راست بگم...نمیخوام دلم رو بذارم کف دستم.میخوام زیر پام لهش کنم.میخوام بندازمش دور.میخوام افسار گسیخته بشم.میخوام بفهمی که تاحالا خیلی صبر کردم.میخوام بفهمی که سهمم این نبوده.میخوام بهت یاداوری کنم...میخوام بفهمی...بفهمی...بفهمی...بفهمی

یادمان باشد که اگر خاطرمان تنها ماند
طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم
و ای کاش همه مردم شهر
دانه های دلشان پیدا بود...

کنسرت عصار


اینجا سالن میلاد.مردم هنوز کامل نیومدن.پرده کنار میره ، سوت ودست مردم هم به هوا.سلطان ساکسیفون ایران ((فواد حجازی)) میاد رو سن. هنوز مردم سوت میزنن که اصل کاری وارد میشه.علیرضا عصار از نوادر خواننده های کنونی که میلرزونه و به فکر وامیداره.سلام و احوالپرسی و عذرخواهی بخاطر تاخیر در اغاز برنامه.اولین قطعه یه اهنگ از بک استریت بویز که با این شروع میشه: So many words for the broken heart... مردم باورشون نمیشه.تک خوان زن کنسرت شروع میکنه به هنرنمایی ولی این تازه اغاز کاره.کوچ عاشقانه،حال من بی تو...یه قطه از وست لایف...اوج صدای این تک خوان بی نام و نشون اینجا معلوم میشه.صدایی به قدرت و رسایی ویدنی هیوستن.مردم هم  که تازه از این چیزا دیدن  و باورشون نمیشه تو جمهوری اسلامی یک زن به این بلندی تکخونی بکنه سالن رو میبرن رو هوا.
عشق الهی،ای کاروان...((ای خورشید مهربون به ابر اسمون بگو به حال من بباره)) رو کامل میخونه و وسطش نوازنده های پرکاشن و درام به هنرنمایی البته تو مایه های 6/8 میپردازن.دوباره این اهنگ رو از اول میخونه.این لابلا اهنگهایی هم از البوم جدیدش که حدود 5 ماه هست که منتظرشیم اجرا میکنه که همش حکایت از یه البوم قوی و تا حدودی سیاسی داره.اهنگهایی به اسم ((اشتباه بود ))و((شکار)) که واقعا معرکه بود.
بدون انتراکت میره سراغ اونی که منو دیوونه میکنه....کیه که آخر دیوونگیه واسه چشات,کیه جز من که میمیره واسه لحن خنده هات...وای که گرمای دستات نجاتم داد وگرنه نمیدونم الان کجا بودم.
قطعه بعدی اهنگ فیلم Professional از استینگ بود که باز سالن رو به هوا برد.البته یه کار خارجی دیگه هم اجرا شد که من تا الان دارم فکر میکنم و یادم نمیاد که مال کی بود با اینکه خیلی اشنا میزد.
عصار یه گشتی دور و بر سن میزنه و یه چیزایی میگه.بر میگرده جلوی میکروفون و بدون اهنگ و مقدمه...خیال نکن نباشی بدون تو میمیرم...دیگه کاری از دست ماموران حراست و اماکن بر نمیاد.سالن درحال انفجاره.من که برای خودم سوال پیش اومده بود چجوری در حالت نشسته یه وجب از صندلی فاصله داشتم.
از سالن میایم بیرون چهره ها همه مملو از رضایته.توی مسیر پارکینگ تا در خروجی هرکی یه چیزی گوش میده و ما هم البته ابی خودمون رو...
جای همه خالی بود بخصوص سارا،مهرنوش،شیما،بهرام و نگار.

-------------------------------------
دو نکته در باب بلاگستان!!
فحش و فحش کاری در مورد انجمن بلاگ نویسان ایران ادامه داره و هر کسی نظر خودش رو میده.یه عده موافق نظم گرفتن بلاگها و داشتن یه تشکیلات منظم هستند خیلیها هم اون رو باعث تحدید بلاگها و نویسندگانشون میدونن.
شنبه که داشتم با دوستم از خیابون ایران زمین رد میشدم دیدم پرشین بلاگ یه میز گذاشته کنار خیابون و روش یه پارچه که نوشته بود پرشین بلاگ و به مردم شربت صلواتی میدادن.حالا اینا چیکاره هستند و منظورشون از این کارا چیه خدا میدونه...

من که میدونم تو کارت درسته.من که قبولت دارم.من که همیشه پیشونی بندگی به خاکت مالیدم.من که میدونم همه اینا امتحانه.من که میدونم همش بخاطر خودمه.من که میدونم تو همیشه خوب مارو میخوای.میدونم که همیشه گلچین میکنی برام.میدونم انقدر دقیق برام چیندی که مو لای درزش نمیره.میدونم حالا حالاها مونده.میدونم تازه اینا اول کاره و برای دستگرمیه.میدونم هنوز بچه ام.میدونم هنوز کمم،خیلی کمم از نقطه هم کمتر.ولی...
ولی کاش میدونستم چرا.کاش  مثل بقیه امتحانا وقتی میرم سر جلسه میفهمیدم دلیل امتحان رو.کاش اگه امتحان سخته دلم میسوخت که چرا بیشتر تلاش نکردم.کاش اگه خراب میکردم اینم مثل بقیه میرفت رو نمودار.کاش دم اعلام نتایج با یه خورده چک و چونه زدن با استاد از افتادن در میرفتم.کاش موقع امتحان رو میدونستم درست عین پایان ترم.کاش عین همون از یه هفته قبل شروع میکردم به تمرین امتحان.ولی...
ولی من تو گوشه تنهاییم یه چیزی دارم که تو تو عرش اعلات هم نداری.من چون تویی دارم که بهش تکیه کنم ولی تو...

در انتظار...



روزی خواهد امد...و بیداد را از جهان خواهد زدود... روزی خواهد امد همچون افتابی گرم...و حضورش هرجا که ظلمت،هر جا که بیداد،همه را خواهد سوخت...فرو افتادگان را برخواهد کشید و طاغیان را به زیر خواهد اورد...
و همه جا عطر عدالت خواهد بود و خوشه های نور ...