ااااااه کلی وقت بود در اینجارو گل گرفته بودن یه مشت هم کاه روش...
چه خبر بود این مدت؟ من که هیچی..۲ تا تصادف...کلی امتحان مسخره و نتایج مسخره تر...از این به بعدش هم زیاد خبری نیست:یه تولد...چند بار اسکی...اخر بهمن هم ۳ روز کنسرت که از همین حالا باید بشینم(بدترین کار!!) و تمرین کنم...
راستی بهار هنوز به اون تنوع نرسیدم...هنوز نمیدونم چی میخوام تو هم که جامعه شناس و کلا مخی!!چیزی بهم نگفتی. اشکال نداره..یه کاریش میکنم.باز تو ارزوی تازت رو گیر اوردی اما من چی؟
دلم یه تیکه جنگل میخواد که بره برسه به دریا و یه کلبه دنج که ۷ـ۸ تایی بریم اونجا حالش رو ببریم...اما به قول تو اخر تعطیلات میمونیم همینجا...
فکر کن...اخر خندست که من به علیداد بگم امسال ولنتاین خونه باش بهت زنگ میزنم:)))
اما بهر حال چیزی که مهمه اینه که چیزی مهم نیست!!(نخندین بهش فکر کنین)
اگه یه روز بگم از این حکایت
که به تو کردم عادت
دلم پیش دلت مونده تو زندون رفاقت
...رفاقت!!
--------------------------------------------------------------------------
p.s:برای اشنایی بیشتر با اقای مهاجرانی یه سری به
اینجا بزنید!!