وقتی که دلتنگ میشم و همراه تنهایی میرم
داغ دلم تازه میشه،زمزمه های خوندنم
وسوسه های موندنم با تو هم اندازه میشه
قد هزارتا پنجره تنهایی اواز میخونم
دارم با کی حرف میزنم؟نمیدونم نمیدونم
این روزا دنیا واسه من از خونمون کوچیکتره
کاش میتونستم بخونم قد هزارتا پنجره
طلوع من طلوع من
وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه
طلوع من طلوع من
وقتی غروب پر بزنه موقع رفتن منه
طلوع من طلوع من
حالا که دلتنگی داره رفیق تنهاییم میشه کوچه ها نارفیق شدن
حالا که میخوان شب و روز به همدیگه دروغ بگن ساعتها هم دقیق شدن
-----------------------------------------------------------------------------
امروز وقتی برمیگشتم خونه دیگه حتی بوی پیچ های امین الدوله رو هم حس نکردم.....خیلی دور شدم...خیلی...از همه چیز