تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

بادکنک بنفش

 

پسر همسایه با بادکنک بنفش اش تو بالکن وایساده بود. بادکنک بنفش از دست اش ول شد و رفت پایین. با نگاهی متعجب بادکنک بنفش رو یه مدتی دنبال کرد. بعد هم برگشت رفت تو.

آره، وقتی افتاد باید ولش کنی که بره. حتی اگه بادکنک بنفش باشه.