تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

شش سال گذشت...

 

بنویس مهلت موندن، یه نفس بود
                 سهم من از همه دنیا، یه قفس بود
بنویس که خیلی وقته، واسه تو گریه نکردم
                      سر رو شونه هات نذاشتم، مثل دستهات سرد سردم


پ.ن 1: یک سال از خدمتم گذشت.
پ.ن 2: انقدر همه چیز ریخته به هم که سگ فاحشه محل ما هم از اصالت حرف میزنه.نه عزیزم، مشک آن است که خود ببوید، نه آنکه عطار بگوید.