-
زلزله یا ولوله
دوشنبه 11 خردادماه سال 1383 22:11
زمین نلرز مردم دارن از سفر برمیگردن زمین نلرز مردم دارن میرن خواستگاری زمین نلرز مامان میترسه زمین نلرز من دارم مدار منطقی میخونم!!! زمین نلرز مردم رفتن کوه زمین نلرز ما طبقه دوازدهم هستیم زمین نلرز...توروخدا دیگه نلرز من درس دارم!!! زلزله هم با همه ترس و لرزش و البته خنده هاش گذشت.فقط بازم به هممون یاداوری کرد که...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1383 23:14
Touch me,it's so easy to leave me all the love with the memory of my days in a sun تو هم رفتی... تو رفتی و من باید خیلی چیزا یاد بگیرم،تو رفتی و من فهمیدم اینده یه لغت پوچه مثل تو،تو رفتی و من خیلی چیزا رو از دست دادم،تو رفتی و خیلی چیزارو با خودت بردی،تو رفتی و شاید من رو با خودت بردی،تو رفتی حس من رو بردی، تو رفتی و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 اردیبهشتماه سال 1383 08:01
ببخشید بابت کلمه های زشتی که تو این متن بکار رفته اما چون خیلی قبولش دارم و مناسب اعمال چند تن از دوستان هست!!! مجبورم که اینجا بنویسمش.بهرحال شرمنده... یک روز یک خرگوش دید که کلاغی روی درخت نشسته .. گفت ای کلاغ تو همیشه روی شاخه درخت نشستی و کاری نمی کنی ... منم می تونم مثل تو بشینم و هیچ کاری نکنم ... کلاغ با بی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 5 اردیبهشتماه سال 1383 17:58
من میگم چشات قشنگه ،تو میگی دنیا دورنگه...من میگم چقدر تو ماهی، تو میگی اول راهی...من میگم خیلی غریبم، تو میگی نده فریبم...من میگم خوابتو دیدم ،تو میگی دیگه بریدم...من میگم هدف وصاله، تو ولی میگی محاله...من میگم چشماتو واکن ،تو میگی منو رها کن...من میگم خیلی دیوونم، تو میگی اره میدونم!!!!من میگم دلم شکستست، تو میگی...
-
سالگرد،جمع بندی سفر و...
چهارشنبه 26 فروردینماه سال 1383 00:20
اول از همه فحش خواهر و مادر به این بلاگ سکای که هر دفعه دم عید منهدم میشه... بعد هم اینکه بالاخره برگشتم.جاتون خالی خیلی خوش گذشت.چه سال تحویلش و رقصیدن با افراد بالای ۵۰ سال!!!!چه کنسرتمون و اون ۲۰ دلاری که حقوق گرفتم و خیلی هم چسبید(عکسهاش رو میتونین اینجا ببینین)چه اون ۳ روز کانادا که با پریسا و پریما کلی حال کردم...
-
سفرنومچه!!
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1383 23:50
avval az hame bebakhshid babate inke daram fingilish type mikonam vali vaghan inja farsi neveshtan mesle shekanje mimoone.....beharhal...ma ba hezar badbakhti az jomle 16 sa'at takhir too mehrabad va bad yeshab moondan too vienna residim inja taze chamedoonamoon fardash 11 shab oomad.vali khob inja khoob boode...
-
خداحافظی رنگ دشت جنونه....
یکشنبه 24 اسفندماه سال 1382 22:17
بهار بهار باز اومده دوباره باز تموم دلها چه بیقراره اما برای من دور ز خونه بهارا هم مثل خزون میمونه هیییییییییییی...بالاخره کار گذرنامم دقیقه ۹۵ درست شد و امشب یعنی در اصل فردا صبح ساعت ۴ مسافرم.هیچ وقت انقدر از رفتن خوشحال نبودم چون خیلی این دفعه گیر دادن و به مشکل برخورد کارام.... اما بهر حال بازم یه سال دیگه نه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 اسفندماه سال 1382 22:35
عشق آمدنی بود نه آموختنی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 اسفندماه سال 1382 00:28
Come change my heart Rest my soul Don't let me go I will be yours Cause I feel it now This can't be wrong Baby, show me the way to your heart فکر کن....وقتی به زور میگین بنویس باید این چرت و پرتارو بنویسم دیگه... برو با خیال راحت اینجا قلبی نشکسته دیگه برنگرد که اینجا کسی منتظر نشسته....!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1382 22:48
اولا تا دارین اینجارو میخونین یه سری به اینجا بزنین تا جیگرتون حال بیاد:)))))) دوما (چی میخواستم بگم؟!؟!؟) امسال ملت همیشه در صحنه ولنتاین رو پرشورتر از گذشته برگزار کردند و بار دیگه ثابت کردن که هنوز به سرنوشتشون علاقه مندند... سوما ملت اگر بعد از عمری عاشق شدین یا یکی عاشقتون شده نمیخواد انقدر جار بزنین یا کار رو به...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 18 بهمنماه سال 1382 01:03
ااااااه کلی وقت بود در اینجارو گل گرفته بودن یه مشت هم کاه روش... چه خبر بود این مدت؟ من که هیچی..۲ تا تصادف...کلی امتحان مسخره و نتایج مسخره تر...از این به بعدش هم زیاد خبری نیست:یه تولد...چند بار اسکی...اخر بهمن هم ۳ روز کنسرت که از همین حالا باید بشینم(بدترین کار!!) و تمرین کنم... راستی بهار هنوز به اون تنوع...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 دیماه سال 1382 23:54
تنهایی شاید یه راهه، راهیه تا بینهایت... قصه همیشه تکرار، هجرت و هجرت و هجرت... اما تو این راه که همراه جز هجوم خار و خس نیست کسی شاید باشه شاید کسی که دستهاش قفس نیست...
-
مرگ ارگ
شنبه 6 دیماه سال 1382 22:35
دیواره های فرو ریخته ارگ بم ضجه های مادر بالای جسد فرزنداش مجروحین توی بیمارستانها بچه ای که شب تو خیابون میخوابه اما میخنده،لااقل خوشحاله از اینکه همه خانوادش دور و برشن اینها همه تصاویر تلویزیون تو این دو روزه.فاجعه عمیقتر از این حرفهاست شش و سه دهم ریشتر.زمانش هم زیاد بوده.یه نگاه به عقربه های ساعتتون بندازین و...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 دیماه سال 1382 22:41
تو به خیر ما به سلامت عاشقی به ما نیومد... بانوی عزیز عشقم بدتر از همه در اومد... اشتباه بود،اشتباه بود... دل به تو بستن گناه بود...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آذرماه سال 1382 23:07
مرسی از اینکه هی افلاین میذارین که کجایی یا وقتی من رو میبینین میپرسین..در جوابتون باید بگم:یکی از دوستان که البته حکم خواهر من رو دارن و بالطبع من هم برادر ایشون هستم از روی خیرخواهی و صد البته نوع دوستی از طریق یکی دو تا از دوستانشون یا به قولی عوامل استکبار و مزدوران خودفروخته داخلی اقدام به هکیدن و در اصل پکیدن ID...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 24 آذرماه سال 1382 13:03
عشق قرارداد ننگینیست!! آری عشق... ...و چه ساده بودیم که گمان کردیم عشق درمان است.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 18 آذرماه سال 1382 12:04
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم چو گلدان خالی لب پنجره پر از خاطرات ترک خورده ایم اگر داغ دل بود ما دیده ایم اگر خون دل بود ما خورده ایم اگر دل دلیل است اورده ایم اگر داد شرط است ما برده ایم... از همه دوستان و اشنایان بخصوص تو که انقدر رو من شناخت درست و منطقی دارین واقعا ممنونم.اره من همه اونایی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 14 آذرماه سال 1382 22:14
اگر یک خر تو را ببوسد بهتر از آن است که با یک بوسه خر شوی. :::یک ضرب المثل چینی:::
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 آذرماه سال 1382 15:25
زبانم لال است و قلمم خشک!! چیزی برای نوشتن ندارم اما... Another day..without your smile Another day..just passes by But i know..how much it means For you to stay..right here with me The time we spent apart will make our love grow stronger..But it hurt so bad I can't take it any longer..i wanna grow old with you..i...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 1 آذرماه سال 1382 19:36
به مرغابیها ننگرید که زندگی را بر سطح اب نوشته اند، به ماهیها بنگرید که زندگی را در عمق آب باور دارند. اگر در تور صیاد گرفتار امدند، چه باک...! زندگی در عمق جاریست.
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 28 آبانماه سال 1382 22:49
شب خیال ما بخیر اما سحر منتظره میتونه رویا نباشه من و تو و یه پنجره...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 24 آبانماه سال 1382 18:16
تو آن ماهی که فرمودی به فرزند کرم کن بر اسیرانت،علی جان... ...یادته چقدر علی رو دوست داشتی؟یادته هر سال عصرهای 21 رمضان که تلویزیون فیلمی از علی نشون میداد اشک از چشمات سرازیر میشد؟ الان دو ساله که اون اشکهارو ندیدم ...
-
چه باید کرد؟؟
دوشنبه 19 آبانماه سال 1382 21:54
امروز داشتم اهنگ لالایی داریوش رو که برای سربازها و شهیدان خونده گوش میدادم.ناخود اگاه به این فکر کردم که فرصتی برای خوب و بهتر بودن هست یا نه؟دیگه میشه فضایی برای مانور و برتری جستن پیدا کرد یا نه؟دیگه دوره جنگ و این حرفها گذشته که بخوای برای دفاع از وطنت از همه چیز بگذری و جاودان بشی...برای ورزش و قهرمانی هم که دیگه...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 آبانماه سال 1382 14:12
با اجازه از امیر: گفت: "دری که کوبه ندارد کسی نخواهد کوفت" چه اشتباه بزرگی! در دلم را بستم به روی در هم هیچ کوبهای ننهادم حتی به روی در، درشت نوشتم مرا به خود بگذارید. تلاش بیهده ای بود تو نارسیده هنوز از راه چنان به در کوبیدی،تنها با یک نگاه که در نه،خانهی دل نیز ویران شد.... p.s:نمیدونم مسخره است یا نه اینکه درست...
-
کاملا روزمرگی!!
جمعه 9 آبانماه سال 1382 13:31
اولا خیلی کار دیروزت برام جالب بود.ببین من اصلا کاره ای نبودم که تو سه شنبه 45 دقیقه با او حرارت و عصبانیت انقدر راجع به اونا باهام حرف زدی بعد هم دیروز این همه با هم بودین.بابا خدایین شماها.جالبتر اینه که خودت از دورویی و اینکه ادما یهو 180 درجه تغییر موضع میدن مینالیدی حالا اسم این کار تورو چی میشه گذاشت؟به خدا دیگه...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آبانماه سال 1382 21:32
هیچ وقت از سیاهی خوشم نمیومده ولی عاشق این ابر سیاهم که دو روزه اسمون تهرون رو پوشونده.دیروز که با پیام از دانشگاه برمیگشتیم حرف بارون شد منم ناخوداگاه این بیت رو خوندم: کاش امشب باران ببارد کاش باران از دل خاک شاخه ای از گل برارد... وقتی برای خرید پیاده شدم دونه های ریز و قشنگش خورد به صورتم تا الان هم ادامه داره.خوب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 5 آبانماه سال 1382 20:24
قد و بالای تو رعنارو بنازم تو گل باغ تمنا رو بنازم تو که با عشوه گری از همه دل میبری منو شیدا میکنی چرا نمیرقصی... ویگن هم رفت.
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 آبانماه سال 1382 22:40
من هنوز خواب میبینم که دوره دوره وفاست که اعتبار عشق بجاست ،دنیا به کام ادماست من هنوز خواب میبینم که این خودش غنیمته برای دیگرون یه خواب برای من حقیقته هنوز تو قصه های من رنگ و ریا جا نداره دروغ نمیگن ادما،دشمنی معنا نداره هنوز تو قصه های من هیچ کسی تنها نمیشه کسی به جرم عاشقی خسته و تنها نمیشه هنوز توی دنیای من هر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 مهرماه سال 1382 22:49
خدایم...خدایم...آه ای خدایم صدایت میزنم بشنو صدایم شکنجه گاه این دنیاست جایم به جرم زندگی این شد سزایم آه ای خدایم بشنو صدایم مرا بگذار با این ماجرایم نمیپرسم چرا این شد سزایم آه ای خدایم بشنو صدایم گلویم مانده از فریاد و فریاد ندارد کس غم مرگ صدا را به بغض در نفس پیچیده سوگند به گلهای به خون غلطیده سوگند خدایم ای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 28 مهرماه سال 1382 00:14
خدایا یه باره منو بکش راحتم کن.چرا زجرم میدی؟چرا میخوای دیوونم کنی؟میخوای همش رو هم جمع بشه تا من قید همه چیز رو بزنم تا تو هم بهانه داشته باشی؟اخه بنده از من خرتر گیر اوردی تاحالا؟این همه بلا سرم اوردی من احمق حتی نمازم رو هم ترک نکردم.از این ادم گاوتر؟از این ادم منت کشتر؟پس گاو به کی میگی؟احمق به کی میگی؟منم...من...