تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

چهارگانه انتخابات

 

1. فکر میکنم خوشبخت ترین دانشجوهای ایران جامعه شناسها هستند، چون کلی موضوع برای تحقیق وپژوهش دارن.کل رفتار ما ایرانیها قابل تحقیقه.نمونش همین رفتار نزدیک انتخابات.4 سال تمام به زمین و زمان مملکت فحش و بد و بیراه میگیم.از بالا تا پایین اون رو مسخره می کنیم.کارهای با ارزشی مثل پرتاب ماهواره و سوخت هسته ای رو با مسخره ترین جوکها لوث می کنیم اما تا نزدیک انتخابات میشه هممون میشیم وطن پرست.همه سرود" ای ایران" و سرودهای مربوطه رو حفظ میکنیم و زیر لب زمزمه.همه جا از ایران حرف می زنیم و واسه یه کاندیدا سینه چاک میکنیم.واسش از جون مایه میزاریم و حتی کتک هم میخوریم.اما همچین که انتخابات تموم میشه همه چیز یادمون میره و کافیه کاندیدای انتخاب شدمون یه گندی بزنه و شروع می کنیم به بد و بیراه گفتن بهش و اینکه ما که انتخابات رو تحریم کردیم، خاک بر سر اونایی که رای دادن!

2. مدتهاست که می خوام یه مطلب بنویسم راجع به این 4 سال و خرابکاریهایی که انجام شده، در حوضه هایی مثل سیاست خارجی و سیاست داخلی و اقتصاد و ورزش و فرهنگ و هنر و...،و اندر مزایای رای ندادن به احمدی نژاد (فارغ از اینکه به کی باید رای داد).اما فکر می کنم دیگه همه می دونن و لازم نیست. اون بخشی هم که نمیدونن یا نمیخوان که بدونن محصولات پوپولیسم رایج این دوران هستن.پوپولیسم لزوما محصول دیکتاتوری نیست، میتونه از دل دموکراسی هم بیرون بیاد.چه بسا هر کدوم از کاندیداهای اصلاح طلب هم که روی کار بیان تو بعضی موارد دست به عوامفریبی بزنن. اگر نتیجه این انتخابات، دوره دوم احمدی نژاد باشه، باید نتیجه گرفت که اگرچه به اصطلاح ما ملت سیاسی ای هستیم اما هنوز به درک و فهم بالا نرسیدیم و با شعار، تغییر جهت میدیم.مهم نیست چه وضعی داریم، مهم اینه که چی میشنویم.اینکه ما محو قدرت هستیم و این زاییده هر حکومت توتالیته ای هست.اینکه در عین خفقان و بدبختی ملتت رو محو و در چنبره خودت داشته باشی، چیزی که متاسفانه هنوز از جامعه ایران به مشام میرسه.کم بودن نخبگان و فراوانی عوام!

3. مناظره موسوی و احمدی نژاد رو دیدم.صرفنظر از متانت یا ضعف موسوی دربرابر وقاحت احمدی نژاد، حرفهای محمود در بسیاری موارد جالب بود.اول اینکه خواسته یا ناخواسته تمام این انقلاب رو زیر سؤال برد و هر جا که گیر کرد گفت ما 24 سال قبل از این دولت هم مشکل داشتیم، فقر، اعتیاد، قانون گریزی و....جالبتر از اون حملاتی بود که به رفسنجانی و بقیه می کرد.به نظر من این رفتار دو علت میتونه داشته باشه: یا احمدی نژاد به عنوان پیاده نظام رهبری مامور ادامه جنگ پشت پرده قدرت بین اون و رفسنجانی هست، یا حالا که پشتش رو خالی میبیه (که از سکوت رفسنجانی و بی طرفی خیلی از نزدیکان رهبری بعید هم به نظر نمیرسه) زده به سیم آخر و دست و پاهای آخرش رو میزنه.

4. این انتخابات منو بدجور یاد دوره اول انتخاب خاتمی انداخته.درست عین همون دوران موج راه افتاده، اما این بار رنگش فرق داره.خیلیها تو فیس بوک سیاسی شدن و رنگ عکسشون رو عوض کردن و دم از سیاست میزنن که از الفبای سیاست هیچی نمیدونن.سوار یه موجی شدن و شبها تو این موج تو خیابونا به دید زدن و شماره دادن و رقصیدن و ... میگذرونن اما...هنوز یادمون نرفته دوره سرخوردگی بعد از خاتمی رو.دورانی که همه فکر می کردن ازشون سوءاستفاده شده و آرمانهاشون به باد رفته، این دوره چی میشه؟! باز هم قراره همون حس رو داشته باشیم؟!
بحث مهمتر، شرکت میرحسین موسوی در انتخابات هست.کاندیدای نزدیک به خط فکری من (لزوما بین کاندیداهای موجود) و خیلی های دیگه از جمله موج سوارها.اما این حضور یه وجه دیگه هم داره.شاید بشه این آدم رو آخرین نفر نظام دونست برای نمایش انتخابات.شاید معتبرترین آدمی که به توده مردم نزدیک باشه خاتمی هست که هممون میدونیم اون موقعیت قبل رو دیگه نداره و شاید هم چون می دونست امکان رای آوردن نداره خیلی زور انصراف داد.تمام این سالها میرحسین نقش لولوی انتخابات رو بازی می کرد.یعنی برای هر دوره شروع می کردن به گفت و گو که آیا میاد یا نه؟اگر بیاد چی میشه و...و اون هم همیشه می گفت نه! اما حالا اومده.این اومدن دو نتیجه بیشتر نداره: یا انتخاب میشه یا نمیشه.اگر انتخاب بشه و موفق باشه که دو دوره رئیس جمهور هست و بعد هم تمام، اما اگر انتخاب نشه، یا بشه ولی خراب کنه چه اتفاقی میفته؟ همه رجال مقبول مملکت کنار میرن و اون وقت کی رو باید انتخاب کرد؟ انتخاب بدتر؟ انتخاب امتحان پس داده ها؟ یا رای ندادن؟ آخر این قصه به کجا میرسه، خدا داند...
 
پ.ن: من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی می کنم که در ان، نرسیدن سهم کسانی است که می دوند و رسیدن حق کسانی که نمی دوند.