تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی شاید یه راهه، راهیه تا بینهایت ...

شد نه سال که تو این چاردیواری زندگی میکنم. خیلی اتفاقات این نه سال روی دیوارهای اینجا حک شده، خیلی ها هم به دلایل مختلف توی دلم مونده. رد پای آدمای زیادی رو میشه اینجا دید، چه نقش منفی، چه شخصیت خوب. هر سال هم سر یه تاریخ خاص پرچم سیاه رفته بالا. گذر عمرم و جای پای زمان رو به راحتی اینجا حس میکنم. خونه ای که هیچ وقت احتیاج به گردگیری نداره. جالب اینکه حتی وقتی اولین پستها رو میخونم، با تمام کژ نویسیها، باز هم لحظه به لحظه اش یادم میاد. و از همه جالبتر اینکه هنوز بعد از این نه سال، بزرگترین ترس ام مردن تو تنهاییه ....