تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

هشت سال گذشت، اولین سال در غربت

 

پاکت بی تمبر و تاریخ

 نامه بی اسم و امضاء

کوچه دلواپسی ها، برسه به دست بابا...

با سلام خدمت بابا!

عرض کنم که غربت ما، انقدرام بد نیست که میگن

راضیم الحمدالله...

 یادمون دادن که اینجا

زندگی رو سخت نگیریم

از غم ویرونی تو

روزی صد دفعه نمیریم

یادمون دادن که یاد

سوختن خونه نیفتیم

خواب بود هر چی که دیدیم

باد بود هر چی شنفتیم... 


راستی چند وقته که رفتم

 بی غم و غزل سر کار

روزگارم ای بدک نیست

 شکر غربت گرمه بازار

قلم و دفتر شعرم، توی گنجه کنج دیوار

عکس سهراب روی طاقچه، غزلش گوشه انبار...