تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ما دیده ایم
اگر خون دل بود ما خورده ایم
اگر دل دلیل است اورده ایم
اگر داد شرط است ما برده ایم...
از همه دوستان و اشنایان بخصوص تو که انقدر رو من شناخت درست و منطقی دارین واقعا ممنونم.اره من همه اونایی که تو و بقیه میگین هستم و از این بابت واقعا شرمنده ام!!!اما...
...دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم
از این دنیای کثافت و ادمهاش پناه بردم به شش تا سیم گیتار.تو ریتم چهار چهارم اسپانیش فقط دنبال یه چیز میگردم اون هم "من گم شده" است...
نظرات 33 + ارسال نظر
نگار سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:18 ب.ظ

بابک؟:(...
:(

الهام سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:04 ب.ظ http://elham76080.persianblog.com

اگر یک خر تو را ببوسد بهتر از آن است که با یک بوسه خر شوی./این قشنگ ترین جمله ای که من دوستش دارم!!./راستی خوش به حالت که میتونی به ۶ تا سیم پناه ببری اما من چی..(خیلی دوست دارم این پناهندگی رو ببینم!باید قشنگ باشه؟!)./الهامی(اگه پیدا کردی به منم یاد بده ٬ باور کن میرم دنبالش!!!)

امیرحسین-کوچ ماه سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:00 ب.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

من که تو رو میشناسم...اونایی که نتونستن بشناسنت باید عوض شن...والا...

زهرا سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:16 ب.ظ http://faryaaaaad.persianblog.com

خوبی تو؟ ....... قول دادیا ......... باز خوبه این ۶ تا سیم را داری من که اونم این غربت لعنتی ازم گرفت ........ خوش باشی گوگولی

پیام سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:24 ب.ظ http://realneuos.persianblog.com

از همه مهم تر ایکه ادام خودش ..خودش رو خوب بشناسه
این جوری میتونه از یه سری شکست ها جولو گیری کنه ولی این کار از همه چی حتی ... هم سختره..

نیلوفر سه‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:20 ب.ظ http://jensiyat-e-gomshodeh.blogsky.com

دوباره کدام زبان کم لطفی کدام دوست بی مهری دل مهربان تو را آزرد گلکم!!!!

یاس** چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:44 ق.ظ http://http://yasesefid.blogsky.com

خوبی بابک خان؟
جالب بود.عالی بود.خوشحالم میکنی اگه بیای.

سارا چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 02:22 ق.ظ http://saara.persianblog.com

بابی حونم....این بار که می آیی حسابی می زنی دیگه...نه؟
راستی یه سوال !! فصل باییز غمگینه یا بی تفاوته ؟ یا خوشحال کننده؟؟ بهم بگو !
این شعر خیلی قشنگ بود و به آهنگ وبلاگت میومد ! بابک؟ این آهنگه داره من رو روانی می کنه

شقایق چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 03:41 ق.ظ http://bluecopse.com

بابک ... ! :(
همین که یه پناهگاه داری خیلی خوبه ... حالا ۶ تا سیم گیتار باشه یا هر چیز دیگه ... !
این آهنگ هم که ... !

سحر چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 05:08 ق.ظ

nemidoonam chi begam ?! barat too mail am ba in ke kam bood az hame chi goftam ...take care ghashang bood
Sahar

سارا چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:43 ق.ظ http://tanhaeiesara.blogspot.com

وقتی از سر عادت می خوانم
نام نزدیک ترین دوستانم را
سکوت است همیشه
پاسخ ندای من....

گیتار بزن . گیتار بزن و روحت را با گیتار همراه کن..که هیچ پناهگای امن تر از سیمهای گیتارت نیست..!‌من این را خوب میدانم..!

بهار چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:32 ق.ظ

.omid ke zoodtar khode gomshodat ro peyda koni.

مینا چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 07:48 ب.ظ http://dehkadeh2.persianblog .com

درکت میکنم یه جورایی...منم خیلی وقتها دلم فقط به همون ۶ تا سیم خوشه!

شایان چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:57 ب.ظ http://kaavir.persianblog.com

شعر قشنگی گذاشتی.. من را که یاد خاطرات قشنگی میندازه...موفق با شی!!

محسن[دردهای تنهایی] چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:10 ب.ظ http://Mohsen7158.persianblog.com/

سلام عزیز.تو نمیخوای یه حالی از من بپرسی؟........هنوز هم میام که بدونی هستم و بی وفایی به سراغم نیومده......
وصدالبته زنده ام...خونم رو واسه پذیرایی آماده کردم.........فقط تو رو کم داره.........محسن


سارا چهارشنبه 19 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:31 ب.ظ http://saara.persianblog.com

اولا لازمه اینکه گیتاریست خوبی بشی اینه که همه مدل موسیقی رو درک کنی ! لزومی نداره حال کنی ...منم حال نمی کنم ولی زیباییش رو درک می کنم

صوفی پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:14 ق.ظ http://soofii.blogspot.com

سلام.چی شده؟! من نبودم تو این مدت،انگار خیلی خبرا شده.ایشالا زودتر حالت بهتر بشه،من حس کردم غمگینی.

سارا پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:30 ق.ظ http://saara.persianblog.com

بعدش هم اینکه مگه من بهت گوشزد نکردم که من جمعه آمریکایی می شم !!! ؟؟؟
حالا هی غر بزن !! Sorry ! I think you don't understand me even though you were supposed to take some English classes to communicate eith me !

نگار پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:44 ق.ظ

باور کن زندگیت اینقدرها هم که فکر میکنی سیاه نیست. درسته که نمیشناسمت ولی احساس میکنم داری درد هات رو خیلی بیشتر از اونی که هستند برای خودت بزرگ میکنی بابک جان. میدونی هرچی به غصه هات فکر کنی بیشتر میشن... هرچی بیشتر این آهنگ و گوش کنی دلت بیشتر زخمی میشه...
بگرد شاید خود گمشده ات پیدا بشه. ما همه احتیاج داریم دنبالش بگردیم. فکر میکنیم پیداش کردیم ولی خیلی وقتها تو تنهایی خودمون میتونیم بفهمیم که اینی که امروز اینجوری کرد و اینجوری گفت ما نبودیم. بگرد پیداش میکنی....:)

در ضمن خودت رو خسته نکن بابک من دیگه وبلاگ بنویس نیستم. بگذار برم... من پررو نیستم حرف دوستام هم برام خیلی با ارزش هست ناراحت میشم که حرف تو و شقایق و سارایی رو زمین میندازم ولی تصمیمم اینه. لطفا بگذارین راحت برم:) سارا قبول کرد تصمیمم رو شما ها هم قبول کنید پلیز! میخوام از دنیای وبلاگ نویسی بکشم کنار حالا هرچقدر هم که غریبه تنها رو دوست داشتم... میفهمی؟؟؟ مرسی:)
بای

کیمیاگر پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:50 ق.ظ http://mehrgol.persianblog.com

بابک جان،
نوشته ات یه تاثیر عجیبی روم گذاشت..
چی شده؟؟؟
کسی که تو و دل مهربون و دوست داشتنی تو رو نشناخته حتما خودش رو هم نتونسته بشناسه.
تو خیلی مهربون و گلی و همه باید از خداشون باشه که در کنار تو باشن و از لحظات با تو بودن لذت ببرن.
وااااااااای بابک،
این آهنگی که گذاشتی دلم رو لرزوند. خیلی غمگین است.
امیدوارم همیشه شاد و خوشحال باشی.

محسن[دردهای تنهایی] پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:04 ب.ظ http://Mohsen7158.persianblog.com/

سلام...از اینکه به یادم هستی خوشحالم....لوگوت رو تو وبلاگم گذاشتم تا بتونم همیشه بهت سربزنم.........محسن

آسوده پنج‌شنبه 20 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 08:34 ب.ظ http://asoudeh.persianblog.com

سلام:)خوبی؟؟خوشحال شدم امروز تو یونی دیدمت.من که زیاد یونیم اما کم سعادتیم شما رو نمیبینیم:)عکس هم امیدوارم ماجراش تموم شده باشه:)ضمنا یه دوسته ۶ سیمی هم خیلی خوبه گاهی اوقات صمیمی تر از ۱۰ تا دوست میشه:)یه دوست بی ضرر:)

چشم تو چشم جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:51 ق.ظ http://eye2eye.blogsky.com

کاش مام گیتاریست بودیم .. حالا تعداد سیماش مهم نبود زیاد ؛)

زهرا جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:11 ق.ظ http://faryaaaaad.persianblog.com

بابک :
...دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم

این مدلی نباش ........ من بودم همش ضرر بود برام ........ ادامش نده ........ ان روز علتشو بت گفتم ولی بخدا دیگه خسته شدم ........ خسته خسته خسته .......... حتی واژها را هم گم کردم ........ ان روز میخواستم یک حرفی بزنم که شاید بتونم کمکت کرده باشم حتی تو خیال خودم ولی نشد .... دیگه حتی واژه هم کم میارم ....... همیشه میگفتم یا حرفی را نمیزنم یا حرف دلمه یعنی این معنیش اینه که انم گم کردم )): ............... دیگه رسیده به نهایت ..... دیگه حتی وقتی میخوام تیکه های باقیمانده را هم جمع کنم نمیشه ..... حتی بدتر تیکه هاش مثل خورده شیشه کار را بدتر میکنن ....... کاشکی همه چی تمام بشه و منم روی همه انها ........ چقدر بگیم این نیز بگذرد وقتی نمیگذره ):
....... خیلی وراجی کردم sorry

راستی من با تو نبودم s-:

مواظب خودت باش ...... زودتر هم بنویس plzzzzzzzz



صوفی جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:32 ب.ظ http://soofii.blogspot.com

بله بله شنیدم ،جمعتون جمع بود،صوفی جون کم بود . :) شاد باشی.

پیمان جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:04 ب.ظ http://peyman59.blogsky.com

سلام
من هم از آشنایی با شما خوشحال شدم.
موفق باشید.

الهام جمعه 21 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 11:43 ب.ظ

ببین بابک من اگه به اندازه تو خواننده داشتم زود زود می نوشتم

سیروس یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 12:59 ق.ظ http://sirous.blogsky.com

سلام بابک جان تو این شلوقی و همهمه اکه دلت گرفت و جایی برای تنهایی و سکوت پیدا نکردی بیا وبلاگ من
خلوت خلوته منتظرم

هستی یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 01:56 ق.ظ http://hastii.blogspot.com

کاش همون اسپانیش رو میشد الان شنید

نگار یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:08 ق.ظ

thanks for understanding:) merci

کیمیاگر یکشنبه 23 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 10:14 ق.ظ http://mehrgol.persianblog.com

بابک جان،
من که نوشتم.
خیلی جالبه ها... دو روز است.
وقتی برام اون نظر خشن رو گذاشتی (چشمک)، نوشته بودم والا.
چرا ندیدی؟؟؟
حالا برو بخون و نظرت رو بگو.
شاد باشی...

ز دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 04:04 ق.ظ

بنویییییییییییییییییییس

مهیار(شعرهای مهیار) دوشنبه 24 آذر‌ماه سال 1382 ساعت 09:47 ق.ظ http://www.mahyar.persianblog.com/

کودکادنه زنده باش

با دلت نفس بکش

خواب را بهانه کن

تا طلوع آفتاب خواب‌های رنگی‌ات سرک بکش

سطل فکر خویش را قعر چاه آسمان روانه کن

یک غروب و یک طلوع

یک ترانه هم بس است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد