تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...




ابهام

 و من اندیشه کنان، غرق این پندارم،

                          که چرا خانه کوچک ما،سیب نداشت....
نظرات 3 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 08:35 ق.ظ http://www.sara8.com

چه حسی داشت این نوشته ات.. نوشته ای که بیش از صد بار برای خودم تکرار می کنم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 10:07 ب.ظ

خونه کوچیکت سیب نداشت - تا تو صدای گام های سنگینشو بشنوی - که ازت دور و دور تر شد - تا بفهمی که نبودنش چقدر سخته - و بفهمی ارزش بودنش رو !!

[ بدون نام ] جمعه 14 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 03:47 ب.ظ

مشکله دخترک ان سیب نبود .مشکله او صداهایی بود که به دنبالش بود...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد