تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...





زیر یک سنگ سیاه،دونه ای زد جوونه
سر درآورد از تو خاک،آسمون رو ببینه
سایه سیاه سنگ،افتاده بود روی تنش
سردی پیکر سنگ،مونده بود رو بدنش
خسته شد نشست رو خاک،اون جوونه قشنگ
نتونست بیاد بیرون،از زیر سینه سنگ
گفت که زیر سنگ سخت،من غریب و اسیرم
زیر این حجم کبود،جون میدم من میمیرم
سنگه تا حرف رو شنید،دل سنگی اش شکست
گفت که با این همه درد،نمیشه اینجا نشست
لب پرتگاه جنون،لغزید و افتاد تو رود
چشمهای جوونه دید،آفتاب و هرچی که بود
چه قشنگه کار سنگ،تو سکوت شعر من
رسیدن به اوج عشق،قصه سقوط سنگ
یکی هست که میگذره از خودش،ببین چه سخت
سنگه افتاد ته رود،تا جوونه شد درخت


نظرات 4 + ارسال نظر
سایت گرافیک و هنرهای تجسمی سه‌شنبه 3 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:47 ب.ظ http://www.dezfoolian.com

سایت گرافیک و هنرهای تجسمیhttp://www.dezfoolian.com

امیرحسین چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:30 ق.ظ http://roozmare.blogsky.com

-
وقتی که میل و رغبت مردن هم در تو نبود
حتما سراغ گورستانی را بگیر
و مطمئن باش
مثل انار
با خلق تنگ اگر بروی
با روی باز
بر می گردی
-
-
میدونی رفیق مهم گذشتنه هم نیست به خدا...همه اون حسس! میدونی که چی میگم...که کسی نداره....راه حلش هم یه چیزه٬بی خیالی....میدونم نمیتونی و اهلش نیستی ولی عزیز دلم به خدا فقط راهش اینه!

سارا چهارشنبه 4 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.sara8.com

آدم بعضی اوقات یه جایی میرسه که باید بگذره.. حالا از چی اونش مهم نیست..!

[ بدون نام ] جمعه 6 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:52 ب.ظ

جمله معشوق است و عاشق پرده ای ـ زنده معشوق است و عاشق مرده ای ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد