تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...



زیر این گنبد نیلی،زیر این چرخ کبود
توی یک صحرای دور،یه برج پیر و کهنه بود
یه روزی زیر هجوم وحشی بارون و باد
از افق کبوتری، تا برج کهنه پر گشود
برجه،تنها سرپناه خستگی شد
مهربونیش مرهم شکستگی شد
اما این حادثه برج و کبوتر
قصه فاجعه دلبستگی شد
باد و بارون که تموم شد،اون پرنده پرکشید
التماس و اشتیاق رو ته چشم برج ندید
عمر بارون،عمر خوشبختی برج کهنه بود
بعد از اون حتی تو خواب هم اون پرنده رو ندید
ای پرنده من ای،مسافر من
من همون پوسیده تنها نشینم
هجرت تو هرچی بود،معراج تو بود
اما من اسیر مرداب زمینم
راز پرواز رو فقط تو میدونی،تو میدونستی
من نمیتونم برم،تو میتونی،تو میتونستی

نظرات 7 + ارسال نظر
سمن شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:54 ب.ظ http://doostaneh.persianblog.com

یاد این شعر بخیر:)

متین یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:45 ق.ظ

سلام . قشنگ بود و تکرار شدنی!
یک سوال: واقعا نوشتم غم تونل را تدا عی می کرد؟!
پس چقدر بد منظورمو گفتم!

سارا یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.adomide.com

گاهی تکرار خاطره ها زیباست...

[ بدون نام ] یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 09:09 ب.ظ

قصه فاجعه دلبستگی شد !!

هاجر یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ب.ظ http://tiktak-h.blogsky.com

عاشق این شعر و اهنگم. کلی خاطره س برا خودش.....
( و عشق تنها عشق مرا به وسعت اندوه زندگی ها برد)
به نظرم میاد که کبوتر برج رو اهی کرده بود ه (اهلی کردن واژه ای که از کتاب شازده کوچولو قشنگ ترین تعبیر رو براش دیدم)هممون یه چیزی تو زندگی اهلیمون می کنه.

[ بدون نام ] دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:47 ق.ظ

پرواز
شاید روزی بیاد که من هم پرستوی سفر کردم پیدا کنم
شعر قشنگی هست
تولد جالب تو رو تو مرداد تبریک میگم
مثل تموم مدادی ها مغرور سربلند باشی

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 03:34 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد