تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

تنهایی

نه، من خانه ای ندارم، حرفی نمانده است. دیوار و سقف خانه من، همین هاست که مینویسم. همین طرز نوشتن، از راست به چپ...

اثیری...

 

تا من بدیدم روی تو            ای ماه و شمع روشنم
هرجا نشینم، خرمم          هرجا روم، در گلشنم
من آفتاب انور ام                خوش پرده ها را بردرم
من نوبهار ام، آمدم             تا خارها را برکنم
 

با شمایم، آنگاه که بین شمایم، بی شمایم، هرگاه که در تنهایی خویش، غرقه افکارم.چون با شمایم، به شما احساس نیاز میکنم، آنوقت که بی شمایم، احساس بی نیازی.خدا را میپرستم و شما در تضاد با اویید، اما من هم از همین خاک ام.نیازم او و ملزوماتم شما.هروقت از گذر زمان به گوشه ای پناه میبرم، میبینم آن حقیقتی که باید، اما من هم در گذرام.شاید در راه رسیدن به او، چند صباحی هم باید با شما بگذرانم.

نی من منم، نی تو تویی، نی تو منی      هم من منم، هم تو تویی، هم تو منی
من با تو چنانم ای نگار ختنی                 کاندر غلط ام، که من تو ام، یا تو منی

اغلب راهها رو رفته ام، اهل تکرار نیستم.بقیه راهها هم آدم خودش رو میخواد که من نیستم.برای همین از کنار اغلب مسایل با یک لبخند و یا نهایتا سکوت، میگذرم.اوایل فشار زیادی رو تحمل میکردم، اما الان عین بدنه فراری، فیبر کربن چند لایه، ضد ضربه شده ام.ضربه ای که بقیه به من میزنن بیشتر از اونی که به من آسیب برسونه، خودشون رو له میکنه (قانون سوم نیوتن!!!).هضم و درک مسایل برام خیلی راحتتر شده، اما همین هم من رو به یه خلسه برده.یک بهونه، یک تکون، کار خودش رو میکنه.منتظر همون بهونه میمونم، اما از نوع خوبش، نه لزوما بهونه زمینی.

گویم سخن را باز گوی           مردی کر ام، زآغاز گوی
هین بی ملولی شرح کن       من سخت، کند و کودنم
گوید که آن گوش گران           بهتر ز هوش دیگران
صد فضل دارد این بر آن          آنجا هوا، اینجا منم

 

پ.ن 1: سلام، منزل خداست؟ این منم مزاحمی که آشناست. هزار دفعه این شماره را دلم گرفته است، ولی هنوز پشت خط در انتظار یک صداست. شما که گفته اید پاسخ سلام واجب است، به ما که می رسد ، حساب بنده هایتان جداست؟ الو دوباره قطع و وصل تلفنم شروع شد، خرابی از دل من است یا که عیب سیم هاست؟ چرا صدایتان نمی رسد؟ کمی بلند تر، صدای من چطور؟ خوب و صاف و واضح و رساست؟ اگر اجازه می دهی برایت درد دل کنم، شنیده ام که گریه بر تمام دردها شفاست...
پ.ن 2: با پویان خیلی بحث میکنم، بخصوص راجع به مرزهای روشنفکری.برام از یه روانشناس هم بهتره، بخصوص که جزو نوادر افرادیه که ازش چیز یاد میگیرم.
پ.ن 3: هرچقدر که اوج بگیری، به چشم آنها که پرواز را باور ندارند، کوچکتر میشوی...

 

نظرات 7 + ارسال نظر
حسین شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 05:26 ب.ظ http://hossein9656.blogsky.com

سلام
چرا تنهاییی ؟

[ بدون نام ] شنبه 13 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:36 ب.ظ

مشعوفم ! ولی همچنان لوسم !
رو دیوار اتاق دوست خیلی خیلی خونسردمون - بین یه عالمه کاغذ که حرفای قشنگ روشون نوشته شده بود - یه جمله توجهمو خیلی جلب کرد :

در بن بست هم راه آسمان باز است ...

بهش توجه کن !!!

سارا یکشنبه 14 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 10:59 ب.ظ http://www.adomide.com

همه راهها را به هیچ رسیده ام از بی راه خواهم رفت شاید رستگار شوم...

تنهاترین دوشنبه 15 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 06:10 ب.ظ http://www.ghorobyanimarg.blogfa.com

با سلام
نوشته های خیلی قشنگی دارین !
واقعا قشنگه
خوشحال میشم به وبلاگ من سر بزنید.
لطف می کنید

امیرحسین سه‌شنبه 16 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 01:40 ق.ظ http://amireghlimi.blogsky.com

گفتم جمله آخرت خداست؟....گفتم «کم آوردم»‌؟ ........ :)

ملقب به عسل چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 09:28 ق.ظ http://30in.persianblog.com

حقیقتا از این پست ات لذت بردم ! از تک تک ِ خط هاش !
کافیه سکوت کنی ! باور کن صداش خیلی خوب می رسه ! صداش انقدر بلنده که مثل یه سوت ، تیز ، از گوشهات میره توو !!!

گفتم از این پست ات لذت بردم ؟!
لذت بردم خب !!!!!!

ملوک پنج‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1385 ساعت 11:54 ب.ظ

اگر غم در دلت داری
پس این گلهای خنده
کز لبت ریزد
و جمعی را به شادی سوق می بخشد
چگونه از دلت سرچشمه می گیرند...
بعد از یک سال و نیم به بلاگت سر زدم.هنوزم بلاگت خیلی قشنگه!جا داره به یاد قدیما بگم ووووووووووی ووووووووووی وووووووووووووووووی وووووووووی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد